معنی کنایه از پرخوری کردن
لغت نامه دهخدا
حل جدول
تا خرخره خوردن
پرخوری
رسی
کنایه از محکم کردن
چهارمیخه کردن
کنایه از اخم کردن
ابرو ترش کردن
واژه پیشنهادی
معده تنگ کردن
کنایه از دروغگویی کردن
چاخان کردن
کنایه از پایداری کردن
استقامت کردن
کنایه از آلوده کردن
گل کردن
کنایه از رانندگی کردن
دنده چاق کردن
کنایه از فرمانبرداری کردن
چشم پیش کردن
کنایه از فراموش کردن
نام گم کردن
کنایه از یکجا کردن
یک کاسه کردن
فرهنگ عمید
بسیار خوردن،
معادل ابجد
1386